شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
هرچه ميخواهد دله تنگت بگو

پيام‌هاي اتاق

درب کنسرو بازکن برقی
+ کسي آمد که حرف عشقو با ما زد دل ترسوي ما هم دل به دريا زد به يک درياي طوفاني دل ما رفته مهماني چه دوره ساحلش از دور پيدا نيست يه عمري راهه و در قدرت ما نيست بايد پارو نزد وا داد بايد دل رو به دريا داد خودش مي بردت هرجا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همون جاست
ساعت ویکتوریا
vertical_align_top