شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
هرچه ميخواهد دله تنگت بگو

پيام‌هاي اتاق

ساعت دماسنج
+ شايد شبي گذر كنم از ورطه ي خيال / شايد شبي به خاك سپارم تن وصال / شايد در آستانه ي اين بيت گم شوم / شايد براي يك شب و شايد هزار سال
+ من آن گلبرگ مغرورم نميميرم ز بي آبي / ولي بي دوست ميميرم در اين مرداب تنهايي .
+ هر خاطره زخميست که من ياد تو باشم هر ياد تو درديست که بيمار تو باشم . . .
+ سخت است که دور از رخ دلدار بميرم / از حسرت گل در صف گلزار بميرم درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشي تو طبيب و من بيمار بميرم . . .
+ تو که ميدانستي با چه اشتياقي…خودم را قسمت ميکنم پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردي…براي خداحافظي …خيلي دير بود…خيلي دير !!
+ کسي آمد که حرف عشقو با ما زد دل ترسوي ما هم دل به دريا زد به يک درياي طوفاني دل ما رفته مهماني چه دوره ساحلش از دور پيدا نيست يه عمري راهه و در قدرت ما نيست بايد پارو نزد وا داد بايد دل رو به دريا داد خودش مي بردت هرجا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همون جاست
تسبیح دیجیتال
vertical_align_top