همه ی دلخوشیامو کشتی رفتی بی جهت
منو بازیچه دونستی، واسه چی بی معرفت ؟!
من که با یاد تو هم راضی بودم حتی تو خواب
چرا کابوسم شدی ای نارفیق بد حساب ؟!
به خدا نفرین واست خیلی کمه ای نارفیق
تو که حتی پاسخ دستامو میدادی با تیغ !!
تویی که پریدی آخرش با از ما بهترون
کاش تو هم شبیه من له بشی زیر پای اون ..
دیگه از خدا نمی خوام چیزی جز سوختن تو
کاشکی سوز آهمو بندازه تو دامن تو
یه روزی بیاد ببینم که شکستی مث من
تو رو دورت زدن و چله نشستی مث من !!
ببینم خسته ی از اون، تو چشات اشکه و خون
رو سرت خراب شدن ستاره های آسمون
روی خاک قبر تو گلی قرمز بذارم ..
خیلی بی معرفتی … اما هنوز دوستت دارم !!!