رفتنت درسته چون موندن با من اشتباه بود
تو چشم روشن می خواستی ولی چشم من سیاه بود
یادته بهم می گفتی که واسم شعر نمی خونی
این تلافیش من که گفتم آخرش تو نمی مونی
به خدا سخته جدایی اونم از یه بی وفایی
ولی خُب حقیقت اینه من بخوام ،نخوام،رهایی
همیشه خدانگهدار سخته اما چاره ای نیست
دل تو می خواد جدا شه دل من که کاره ای نیست
اولین روز که نگاهم با نگاهت آشنا شد
نمی دونست از بلندی شیشه ی عمرم رها شد
حالا نزدیکه زمینه یه نفس،شاید یه لحظه
فکر نکن پشیمونم من به خدا دروغه محضه
بهونم،نازم،قشنگم صاحب چشمای نافذ